برنامه ریزی استراتژیک و طراحی رشد

  • خدمات مشاوره تجاری
Strategic Planning and Growth Design
خدمات مشاوره تجاری

نقشه راه برنامه ریزی استراتژیک و طراحی رشد

رشد یک کسب و کار به معنای اتخاذ تصمیمات زیادی در مورد روشی است که می خواهید فعالیت های خود را گسترش دهید. ایجاد یک برنامه استراتژیک جزء کلیدی برنامه ریزی برای رشد است. این به شما کمک می کند تا یک چشم انداز واقع بینانه برای آینده کسب و کار خود آماده کنید و با انجام این کار می توانید پتانسیل رشد کسب و کار خود را به حداکثر برسانید.

یک برنامه استراتژیک نباید با یک طرح تجاری اشتباه گرفته شود. طرح کسب و کار در مورد تعیین اهداف کوتاه مدت یا میان مدت و تعریف مراحل لازم برای دستیابی به آنها است. یک برنامه استراتژیک معمولاً بر اهداف میان مدت تا بلند مدت یک کسب و کار متمرکز است و استراتژی های اساسی برای دستیابی به آنها را توضیح می دهد.

 

هدف برنامه ریزی استراتژیک

هدف از برنامه ریزی استراتژیک تعیین اهداف کلی برای کسب و کار و تدوین برنامه ای برای دستیابی به آنهاست. این شامل عقب‌نشینی از فعالیت‌های روزمره و پرسیدن اینکه کسب‌وکار شما به کجا می‌رود و اولویت‌های آن باید چه باشد.

چرا برنامه ریزی استراتژیک برای کسب و کارهای در حال رشد اهمیت بیشتری دارد؟

تصمیم گیری فعال برای رشد یک کسب و کار به معنای پذیرش خطرات ناشی از رشد است. صرف زمان برای شناسایی دقیقاً جایی که می خواهید کسب و کار خود را ببرید و چگونه به آنجا خواهید رسید، باید به شما در کاهش و مدیریت این خطرات کمک کند.

همانطور که تجارت شما بزرگتر و پیچیده تر می شود، بنابراین تدوین استراتژی باید پیچیده تر شود، هم برای حفظ رشد و هم برای کمک به شما در تسلط بر رهبری و منابعی که برای توسعه کسب و کار خود نیاز دارید.

 

برای انجام این کار، همچنین باید شروع به جمع آوری و تجزیه و تحلیل طیف وسیع تری از اطلاعات در مورد کسب و کار خود کنید - هم در مورد نحوه عملکرد داخلی آن و هم در مورد نحوه توسعه شرایط در بازارهای فعلی و بالقوه شما.

 

 

تفاوت بین برنامه ریزی استراتژیک و نوشتن طرح کسب و کار

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک در مورد تعیین مسیری است که می خواهید کسب و کار خود را در آن سوق دهید. این شامل تعیین اهداف کلی شما برای کسب و کارتان است. در مقابل، هدف طرح کسب و کار ارائه نقشه راه دقیقی است که شما را به مسیر دلخواهتان می برد.

 

برنامه‌ریزی استراتژیک و برنامه‌ریزی کسب‌وکار شما باید مکمل یکدیگر باشند، اما توسعه استراتژی مؤثر مستلزم این است که تمرکز خود را از دغدغه‌های روزمره کسب‌وکار خود تغییر دهید و گزینه‌های گسترده‌تر و طولانی‌مدت خود را در نظر بگیرید.

 

سه عنصر کلیدی برنامه ریزی استراتژیک

 

توسعه یک استراتژی برای رشد کسب و کار مستلزم آن است که درک خود را از نحوه عملکرد کسب و کار و موقعیت آن نسبت به سایر مشاغل در بازارهای خود عمیق تر کنید. به عنوان نقطه شروع، باید سه سوال زیر را از خود بپرسید:

الان کسب و کار شما کجاست؟ این امر مستلزم درک تا حد امکان درباره کسب و کار شما، از جمله نحوه عملکرد داخلی آن، عواملی که سودآوری آن را افزایش می دهد و نحوه مقایسه آن با رقبا است. بررسی خود را از کارهای روزمره جدا نگه دارید و در تمایز بین علت و معلول نحوه عملکرد کسب و کار خود واقع بینانه، مستقل و انتقادی باشید. همچنین باید آن را یادداشت کرده و به صورت دوره ای مرور کنید.

کجا میخوای ببریش؟ در اینجا باید اهداف سطح بالای خود را مشخص کنید. چشم انداز، ماموریت، اهداف، ارزش ها، تکنیک ها و اهداف خود را مشخص کنید. پنج یا ده سال دیگر کسب و کار خود را کجا می بینید؟ می‌خواهید تمرکز کسب‌وکارتان و منبع مزیت رقابتی شما نسبت به رقبایتان در بازار چیست؟ این مرحله باید پایه و اساس برنامه نهایی و ایجاد انگیزه برای تغییر باشد.

 

برای رسیدن به آنجا چه کاری باید انجام دهید؟ برای رسیدن به اهداف استراتژیک خود باید چه تغییراتی ایجاد کنید؟ بهترین راه برای اجرای این تغییرات چیست - چه تغییراتی در ساختار و تامین مالی کسب و کار شما لازم است و چه اهداف و مهلت هایی را باید برای خود و دیگران در تجارت تعیین کنید؟ در مورد کسب و کار به عنوان یک کل فکر کنید، برای مثال تنوع، رشد موجود، برنامه های خرید، و همچنین مسائل کاربردی در زمینه های کلیدی را در نظر بگیرید.

 

در حالی که سوال دوم - کجا می خواهید آن را ببرید؟ - در قلب فرآیند برنامه ریزی استراتژیک قرار دارد، تنها می توان آن را در زمینه دو مورد دیگر مفید دانست.

 

شما باید بینش خود را برای کسب و کار در مقابل واقعیت های عملی موقعیت و تغییرات فعلی خود متعادل کنید، مانند افزایش سرمایه گذاری در سرمایه و سایر منابعی که برای اجرای چشم انداز شما لازم است. یک برنامه استراتژیک باید به طور واقع بینانه قابل دستیابی باشد.

 

شروع با برنامه ریزی استراتژیک

 

مانند هر فعالیت تجاری دیگری، فرآیند برنامه ریزی استراتژیک خود نیاز به مدیریت دقیق دارد. مسئولیت ها و منابع باید به افراد مناسب اختصاص داده شود و شما باید در راس فرآیند باشید.

 

چه کسی را درگیر کند

سعی کنید افرادی را بیابید که مهارت های تحلیلی را نشان دهند که برنامه ریزی استراتژیک موفقیت آمیز به آن بستگی دارد. سعی کنید ترکیبی از متفکران خلاق و کسانی که درک کاملی از جزئیات عملیاتی دارند پیدا کنید.

یک قانون سرانگشتی خوب این است که شما نباید سعی کنید همه این کارها را خودتان انجام دهید. نظرات سایر کارکنان - کارمندان کلیدی، حسابداران، روسای بخش، اعضای هیئت مدیره - و نظرات سهامداران خارجی، از جمله مشتریان، مشتریان، مشاوران و مشاوران را در نظر بگیرید.

 

 

نحوه ساختار فرآیند

هیچ راه درست یا نادرستی برای برنامه ریزی فرآیند برنامه ریزی استراتژیک وجود ندارد، اما از قبل در مورد چگونگی ادامه کار شفاف باشید. همه افراد درگیر باید بدانند که از آنها چه انتظاری می رود و چه زمانی.

 

به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرید که یک سری جلسات هفتگی با یک تیم استراتژی قبل از واگذاری پیش نویس یک سند استراتژی به یکی از اعضای آن برگزار کنید. یا ممکن است تصمیم بگیرید که یک یا دو روز را برای جلسات طوفان فکری استراتژی مسدود کنید - بخشی از آن ممکن است شامل جستجو باشد کمک های طیف وسیع تری از کارمندان و حتی مشتریان کلیدی.

 

دریافت صحیح سند برنامه ریزی

اولویت برنامه ریزی استراتژیک این است که فرآیند را به درستی انجام دهیم. اما از نتیجه غافل نشوید - همچنین مهم است که اطمینان حاصل کنید که نتایج را در یک سند برنامه ریزی استراتژیک ثبت کرده اید که اهداف سطح بالای شما را به وضوح به همه افراد در کسب و کار شما منتقل می کند.

 

چنین سندی باید:

  •  اجماع دست اندرکاران در تهیه پیش نویس آن را منعکس کنید
  •  توسط تصمیم گیرندگان کلیدی، به ویژه مالکان و سرمایه گذاران، حمایت شوند
  •  برای سایر ذینفعان مانند کارمندان خود قابل قبول باشید

 

 

برنامه خود را بر اساس تحلیل استراتژیک مستحکم بسازید

برنامه ریزی استراتژیک در مورد موقعیت یابی کسب و کار شما تا حد امکان موثر در بازار است. بنابراین باید اطمینان حاصل کنید که تا حد امکان تجزیه و تحلیل دقیقی از تجارت و بازار خود انجام می دهید.

 

در DTK ما آنجا هستیم تا در هر جنبه و در هر مرحله از برنامه ریزی استراتژیک خود به شما کمک کنیم…

طیف وسیعی از مدل‌های استراتژیک وجود دارد که DTK می‌تواند برای کمک به ساختار تحلیل خود در اینجا استفاده کند. این مدل ها تصویری ساده و انتزاعی از محیط کسب و کار ارائه می دهند.

تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها) احتمالاً شناخته‌شده‌ترین مدل است و توسط کسب‌وکارهای کوچک‌تر و بزرگ‌تر در بخش‌های انتفاعی و غیرانتفاعی به طور یکسان استفاده می‌شود.

 

STEEPLE (اجتماعی، فناوری، اقتصادی، زیست محیطی، سیاسی، قانونی و اخلاقی) و تجزیه و تحلیل پنج نیرو دو مدل پرکاربرد دیگر هستند.

 

SWOT

تجزیه و تحلیل SWOT شامل شناسایی هدف یک کسب و کار یا پروژه و سپس شناسایی عوامل داخلی و خارجی است که برای دستیابی به آن هدف مطلوب و نامطلوب هستند.

 

این عوامل با استفاده از چهار عنصر در نظر گرفته می شوند:

  •  نقاط قوت - ویژگی های کسب و کار که می تواند در دستیابی به هدف کمک کند
  •  نقاط ضعف - ویژگی های کسب و کار که می تواند مانعی برای دستیابی به هدف باشد
  •  فرصت ها - عوامل بیرونی که می توانند برای دستیابی به هدف مفید باشند
  •  تهدیدها - عوامل خارجی که می توانند مانع دستیابی به هدف باشند

 

STEEPLE

مدل های دیگری نیز وجود دارد که DTK می تواند برای ارزیابی موقعیت استراتژیک شما استفاده کند. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل STEEPLE، محیط کسب و کار را به اجزای زیر تقسیم می کند:

 

  •  اجتماعی – به عنوان مثال روندهای جمعیتی یا تغییر الگوهای سبک زندگی
  •  فناوری - به عنوان مثال ظهور فناوری های رقیب یا تجهیزات بهبود بهره وری برای کسب و کار شما
  •  اقتصادی - به عنوان مثال نرخ بهره، تورم و تغییرات در تقاضای مصرف کننده
  •  محیطی - به عنوان مثال تغییر انتظارات مشتریان، تنظیم کننده ها و کارمندان در مورد توسعه پایدار
  •  سیاسی - به عنوان مثال تغییرات در مالیات، روابط تجاری یا حمایت اعطایی برای مشاغل
  •  قانونی - به عنوان مثال تغییر در قانون استخدام یا نحوه تنظیم بخش شما
  •  اخلاقی - به عنوان مثال. استانداردهای اخلاقی و اخلاقی حاکم بر سیاست ها و عملکردها

تحلیل STEEPLE اغلب در کنار تحلیل SWOT برای کمک به شناسایی فرصت ها و تهدیدها استفاده می شود.

 

پنج نیرو

هدف مدل پنج نیرو کمک به کسب‌وکارها در درک محرک‌های رقابت در بازارهایشان است. این پنج عامل کلیدی تعیین کننده چگونگی عملکرد در یک بازار مشخص برای یک تجارت را شناسایی می کند:

  •  قدرت چانه زنی مشتریان - هر چه بیشتر باشد (شاید به این دلیل که تعداد کمی از خریداران عمده برای محصول یا خدمات شما وجود دارد) فشار نزولی بیشتری بر قیمت ها و در نتیجه درآمد آنها خواهد بود.
  •  قدرت چانه زنی تامین کنندگان - توانایی تامین کنندگان برای بالا بردن قیمت ها (مثلاً اگر به یک شرکت تکیه می کنید) می تواند تأثیر قابل توجهی بر هزینه ها و سودآوری داشته باشد.
  •  تهدید ورود رقبای جدید به بازار یا صنعت شما - رقابت بیشتر کسب و کار، حفظ سهم بازار و حفظ سطح قیمت را دشوارتر می کند.
  •  تهدید روی آوردن مشتریان به محصولات و خدمات جایگزین - یک مثال می تواند تهدیدی برای تولید کنندگان دستگاه فکس باشد که در دسترس بودن گسترده ایمیل ها ایجاد می کند.
  • سطح رقابت بین کسب و کارها در بازار - این به طیف وسیعی از عوامل از جمله تعداد و قدرت نسبی کسب و کارها و هزینه جابجایی بین آنها برای مشتریان بستگی دارد.

 

هیچ طرح مشخصی برای چگونگی ساختار یک برنامه استراتژیک وجود ندارد، اما به عنوان یک عمل خوب در DTK، ما سعی می کنیم عناصر زیر را شامل شود:

  •  تجزیه و تحلیل محرک های داخلی - به عنوان مثال، مربوط به نقاط قوت و ضعف تجزیه و تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها).
  •  تجزیه و تحلیل محرک های خارجی - این باید عواملی مانند ساختار بازار، سطوح تقاضا و فشار هزینه ها را پوشش دهد، که همگی با عناصر فرصت ها و تهدیدهای یک تحلیل SWOT مطابقت دارند.
  •  بیانیه چشم انداز - خلاصه ای مختصر از جایی که کسب و کار خود را در پنج تا ده سال آینده می بینید.
  •  اهداف سطح بالا - اینها اهداف عمده ای هستند که باید به آنها دست یافت تا چشم انداز شما برای کسب و کار محقق شود. اینها ممکن است شامل جذب نوع جدیدی از مشتری، توسعه محصولات و خدمات جدید، یا تامین منابع مالی جدید باشد.
  •  پیاده سازی - این شامل تعیین اقدامات کلیدی (با نتایج و مهلت های مورد نظر) است که برای دستیابی به اهداف سطح بالای شما باید تکمیل شوند.
  •  منابع - خلاصه ای از پیامدهای استراتژی پیشنهادی شما برای منابع مورد نیاز کسب و کار شما. این منعکس کننده نیازهای مالی و همچنین عواملی مانند سطوح کارکنان، محل و تجهیزات است.